معنی فارسی disentail

B1

حذف یا جدا کردن حقوق یا وابستگی‌های قانونی از یک ملک.

To remove the legal rights associated with a property.

example
معنی(example):

فک کردن زمین به معنای حذف حقوق مرتبط با آن است.

مثال:

Disentailing land means removing rights associated with it.

معنی(example):

آنها تصمیم به فک کردن ملک گرفتند تا مالکیت را ساده‌تر کنند.

مثال:

They decided to disentail the property to simplify ownership.

معنی فارسی کلمه disentail

: معنی disentail به فارسی

حذف یا جدا کردن حقوق یا وابستگی‌های قانونی از یک ملک.