معنی فارسی disestablisher

C1

جدایی‌طلب، فردی که ساختارهای موجود را منحل کند یا سعی در تغییر آنها داشته باشد.

One who seeks to challenge or abolish an established order or system.

example
معنی(example):

جدایی‌طلب قصد داشت تا نظم مستقر کنونی را به چالش بکشد.

مثال:

The disestablisher sought to challenge the current established order.

معنی(example):

به عنوان یک جدایی‌طلب، او هدفش اصلاح در سیستم سیاسی بود.

مثال:

As a disestablisher, he aimed for reform in the political system.

معنی فارسی کلمه disestablisher

: معنی disestablisher به فارسی

جدایی‌طلب، فردی که ساختارهای موجود را منحل کند یا سعی در تغییر آنها داشته باشد.