معنی فارسی disfavoured
B1 /dɪsˈfeɪvəd/بی‌محل، اشاره به وضعیتی است که شخص یا گروهی به دلیل شرایط یا ویژگی‌های خاص خود، محبت یا حمایت کمتری دریافت می‌کند.
Having lost favor or support; not popular or approved.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To show lack of favour or antipathy towards.
مثال:
Her past performance meant that she was often disfavoured for important tasks.
adjective
معنی(adjective):
Not favoured
example
معنی(example):
آن‌ها در مسابقه به خاطر پیشینه‌شان احساس بی‌محلتی کردند.
مثال:
They felt disfavoured in the competition because of their background.
معنی(example):
بی‌محل بودن می‌تواند بر عزت نفس فرد تأثیر بگذارد.
مثال:
Being disfavoured can affect one’s self-esteem.
معنی فارسی کلمه disfavoured
:
بی‌محل، اشاره به وضعیتی است که شخص یا گروهی به دلیل شرایط یا ویژگی‌های خاص خود، محبت یا حمایت کمتری دریافت می‌کند.
