معنی فارسی disform

B1

به هم ریختن یا تغییر شکل دادن جسم یا ساختار.

To alter or deform the shape and structure of something.

example
معنی(example):

پس از تصادف، ماشین به قدری تغییر شکل داده بود که قابل شناسایی نبود.

مثال:

After the accident, the car was disformed beyond recognition.

معنی(example):

مجسمه به دلیل گرمای خورشید تغییر شکل داده است.

مثال:

The sculpture disformed due to the heat of the sun.

معنی فارسی کلمه disform

: معنی disform به فارسی

به هم ریختن یا تغییر شکل دادن جسم یا ساختار.