معنی فارسی disfurnished

B1

بی‌مبل، اتاق یا فضایی که هیچ فرم یا وسایل مربوط به تأثیر انسانی در آن وجود ندارد.

Lacking furniture; stripped of furnishings.

example
معنی(example):

آپارتمان پس از خروج آخرین مستأجر بی‌مبل ماند.

مثال:

The apartment was left disfurnished after the last tenant moved out.

معنی(example):

یک اتاق بی‌مبل احساس سردی و غیرجذابیت می‌کرد.

مثال:

A disfurnished room felt cold and uninviting.

معنی فارسی کلمه disfurnished

: معنی disfurnished به فارسی

بی‌مبل، اتاق یا فضایی که هیچ فرم یا وسایل مربوط به تأثیر انسانی در آن وجود ندارد.