معنی فارسی disgustedly

B1

با تنفر، به صورتی که نشان‌دهنده عدم رضایت یا بیزاری باشد.

In a manner that shows disgust or strong disapproval.

example
معنی(example):

او با تنفر به غذا نگاه کرد.

مثال:

She looked at the food disgustedly.

معنی(example):

او با تنفر از همهمه دور شد.

مثال:

He turned away disgustedly from the mess.

معنی فارسی کلمه disgustedly

: معنی disgustedly به فارسی

با تنفر، به صورتی که نشان‌دهنده عدم رضایت یا بیزاری باشد.