معنی فارسی disimitation
B1عدم تقلید، عدم قضاوت یا تفسیر اپورته که نشاندهنده نبودن یک رفتار یا رویکرد است.
The act of not imitating or copying.
- NOUN
example
معنی(example):
تقلید نکردن از رفتارهای او نشان داد که او ناراحت است.
مثال:
Disimitation of her actions made it clear she was upset.
معنی(example):
تقلید نکردن از متن اصلی عواقب مهمی داشت.
مثال:
The disimitation of the original text had significant consequences.
معنی فارسی کلمه disimitation
:
عدم تقلید، عدم قضاوت یا تفسیر اپورته که نشاندهنده نبودن یک رفتار یا رویکرد است.