معنی فارسی disinflame

B1

ضدالتهاب کردن، کاهش التهاب و ورم در یک ناحیه بدن.

To reduce inflammation or swelling in an area of the body.

example
معنی(example):

پزشک توصیه کرد که ناحیه آسیب‌دیده را ضدالتهاب کرد.

مثال:

The doctor advised to disinflame the affected area.

معنی(example):

استفاده از یخ می‌تواند به کاهش التهاب یک آسیب ورم‌کرده کمک کند.

مثال:

Applying ice can help to disinflame a swollen injury.

معنی فارسی کلمه disinflame

: معنی disinflame به فارسی

ضدالتهاب کردن، کاهش التهاب و ورم در یک ناحیه بدن.