معنی فارسی disinflated
B2کاهش فشار یا حجم چیز، به ویژه کاهش سطح قیمتها یا تورم.
Having been reduced in volume or pressure, especially referring to decreased prices or inflation.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بادکنک پس از مهمانی از باد خالی شد.
مثال:
The balloon was disinflated after the party.
معنی(example):
اقتصاد از ربع گذشته کاهش تورم داشته است.
مثال:
The economy has disinflated since the last quarter.
معنی فارسی کلمه disinflated
:
کاهش فشار یا حجم چیز، به ویژه کاهش سطح قیمتها یا تورم.