معنی فارسی disjects

B1

عمل جداسازی یا تقسیم اجزاء به منظور بررسی یا تحلیل.

To separate or take apart components for analysis or interpretation.

example
معنی(example):

هنرمند معمولاً تابلوهایش را جدا می‌کند تا معانی جدیدی ایجاد کند.

مثال:

The artist often disjects his paintings to create new meanings.

معنی(example):

جداکردن به معنای جداسازی قطعات برای تحلیل اهمیت آنهاست.

مثال:

To disject is to separate pieces to analyze their significance.

معنی فارسی کلمه disjects

: معنی disjects به فارسی

عمل جداسازی یا تقسیم اجزاء به منظور بررسی یا تحلیل.