معنی فارسی disjection

B1

جدا کردن یا فارغ کردن اجزاء یک جمله یا عبارت به طوری که ساختار آن به هم بریزد.

The act of separating or taking apart components of a sentence.

example
معنی(example):

جدایی جمله باعث شد که فهم آن دشوار باشد.

مثال:

The disjection of the sentence made it hard to understand.

معنی(example):

در زبان‌شناسی، جدایی به جدا شدن یک جمله به بخش‌های مختلف اشاره دارد.

مثال:

In linguistics, disjection refers to the separation of a sentence into parts.

معنی فارسی کلمه disjection

: معنی disjection به فارسی

جدا کردن یا فارغ کردن اجزاء یک جمله یا عبارت به طوری که ساختار آن به هم بریزد.