معنی فارسی disjecting

B1

جدا کردن و تفکیک ایده‌ها یا افکار برای راحت‌تر مدیریت کردن و ارائه، رویکردی موثر در تفکر و برنامه‌ریزی.

The act of separating and organizing ideas or thoughts for better management and presentation.

example
معنی(example):

آنها در حال جدا کردن افکارشان به یک نقشه ذهنی هستند.

مثال:

They are disjecting their thoughts into a mind map.

معنی(example):

با جدا کردن ایده‌ها، او می‌توانست استدلال واضح‌تری ارائه دهد.

مثال:

By disjecting ideas, she could present a clearer argument.

معنی فارسی کلمه disjecting

: معنی disjecting به فارسی

جدا کردن و تفکیک ایده‌ها یا افکار برای راحت‌تر مدیریت کردن و ارائه، رویکردی موثر در تفکر و برنامه‌ریزی.