معنی فارسی disject

B2

پراکنده و جداشده، به اشیایی اطلاق می‌شود که درهم و برهم و نامرتب در کنار هم قرار گرفته‌اند.

Scattered and separated items, often disorganized or chaotic in appearance.

example
معنی(example):

اقلام پراکنده در اطراف میز قرار داشتند.

مثال:

The disject items were scattered all around the table.

معنی(example):

پس از طوفان، تکه‌های پراکنده زباله در هر جایی بودند.

مثال:

After the storm, there were disject pieces of debris everywhere.

معنی فارسی کلمه disject

: معنی disject به فارسی

پراکنده و جداشده، به اشیایی اطلاق می‌شود که درهم و برهم و نامرتب در کنار هم قرار گرفته‌اند.