معنی فارسی disjaskit

B1

جداسازی نظرات یا دیدگاه‌ها برای رسیدن به توافق یا درک بهتر، فرایندی که در مباحثات و مذاکرات مفید است.

To separate opinions or viewpoints in order to facilitate agreement or better understanding.

example
معنی(example):

آنها نظراتشان را جدا کردند تا به توافق برسند.

مثال:

They disjaskited their opinions to reach a consensus.

معنی(example):

قبل از رای‌گیری، ما تمام دیدگاه‌ها را جدا کردیم.

مثال:

Before the vote, we disjaskited all viewpoints.

معنی فارسی کلمه disjaskit

: معنی disjaskit به فارسی

جداسازی نظرات یا دیدگاه‌ها برای رسیدن به توافق یا درک بهتر، فرایندی که در مباحثات و مذاکرات مفید است.