معنی فارسی disker
B2دیسکِر به وسیلهای برای صاف کردن یا پردازش سطوح اشاره دارد.
A machine or tool used for smoothing or leveling surfaces.
- NOUN
example
معنی(example):
دیسکِر برای هموار کردن سطح جاده ضروری بود.
مثال:
The disker was essential for smoothing the surface of the road.
معنی(example):
او به عنوان دیسکِر در صنعت ساخت و ساز کار میکرد.
مثال:
He worked as a disker in the construction industry.
معنی فارسی کلمه disker
:
دیسکِر به وسیلهای برای صاف کردن یا پردازش سطوح اشاره دارد.