معنی فارسی dislevelment
B1عدم تراز شدن، حالتی که در آن سطح یا وضعیت یک چیز به هم ریخته میشود.
The act of disrupting the normal level or status of something.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم تراز بودن ناحیه پس از زلزله شوکهکننده بود.
مثال:
The dislevelment of the area after the earthquake was shocking.
معنی(example):
عدم تراز بودن شرکت چالشهای عمدهای در عملیات ایجاد کرد.
مثال:
The company's dislevelment caused major operational challenges.
معنی فارسی کلمه dislevelment
:
عدم تراز شدن، حالتی که در آن سطح یا وضعیت یک چیز به هم ریخته میشود.