معنی فارسی dislocatory
B1به طور خاص به عمل یا وضعیت ایجاد جابجایی اشاره دارد.
Causing dislocation.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
عمل جابجایی میتواند در ورزشها خطرناک باشد.
مثال:
The dislocatory action can be dangerous in sports.
معنی(example):
او در طول بازی آسیب جابجایی دید.
مثال:
He suffered a dislocatory injury during the game.
معنی فارسی کلمه dislocatory
:
به طور خاص به عمل یا وضعیت ایجاد جابجایی اشاره دارد.