معنی فارسی disloyalist

B2

نامرد، کسی که به اصول یا گروه خود وفادار نیست.

One who is disloyal or betrays allegiance.

example
معنی(example):

آن نامرد توسط همتایانش طرد شد.

مثال:

The disloyalist was shunned by his peers.

معنی(example):

برچسب‌ خوردن به عنوان یک نامرد می‌تواند به شهرت فرد آسیب بزند.

مثال:

Being labeled as a disloyalist can harm one’s reputation.

معنی فارسی کلمه disloyalist

: معنی disloyalist به فارسی

نامرد، کسی که به اصول یا گروه خود وفادار نیست.