معنی فارسی dismalize
B1تبدیل کردن جو یا حال و هوا به حالتی غمگین و ناامیدکننده.
To make something or someone dismal; to cause to feel gloomy.
- VERB
example
معنی(example):
باران مداوم به نظر میرسید که همه را در شهر بدبخت میکند.
مثال:
The constant rain seemed to dismalize everyone in the town.
معنی(example):
او نمیخواست با شکایاتش، جو را بدبخت کند.
مثال:
She didn’t want to dismalize the mood with her complaints.
معنی فارسی کلمه dismalize
:
تبدیل کردن جو یا حال و هوا به حالتی غمگین و ناامیدکننده.