معنی فارسی dismalness
B1حالت ناامیدی یا غم و اندوه، به ویژه در مورد فضا یا شرایط.
The quality of being dismal; a state of gloominess or dreariness.
- NOUN
example
معنی(example):
غمگینی چشمانداز غیرقابل انکار بود.
مثال:
The dismalness of the landscape was hard to ignore.
معنی(example):
او هنگام دیدن خانه متروک احساسی از غمگینی کرد.
مثال:
He felt a sense of dismalness when he saw the abandoned house.
معنی فارسی کلمه dismalness
:
حالت ناامیدی یا غم و اندوه، به ویژه در مورد فضا یا شرایط.