معنی فارسی dismembrate

B1

دیسیم کردن به عمل جدا کردن اجزا گفته می‌شود که می‌تواند به صورت فیزیکی یا معنوی باشد.

To separate the parts of something, often for purposes of analysis or repair.

example
معنی(example):

آنها برنامه‌ریزی کردند تا مدل را برای حمل و نقل آسان‌تر جدا کنند.

مثال:

They planned to dismembrate the model for easier transport.

معنی(example):

هنرمند تصمیم گرفت تا مجسمه را جدا کند تا قطعات مجزایی ایجاد کند.

مثال:

The artist decided to dismembrate the sculpture to create separate pieces.

معنی فارسی کلمه dismembrate

: معنی dismembrate به فارسی

دیسیم کردن به عمل جدا کردن اجزا گفته می‌شود که می‌تواند به صورت فیزیکی یا معنوی باشد.