معنی فارسی dismissory

B1

ردکننده، اشاره به چیزی که بر رد و بی‌اعتنایی دلالت دارد.

Referring to a tone or manner that dismisses or rejects.

example
معنی(example):

لحن ردکننده در صدای او کاملاً مشخص بود.

مثال:

The dismissory tone in his voice was clear.

معنی(example):

نظرات ردکننده او بر روحیه تیم تأثیر گذاشت.

مثال:

Her dismissory comments affected the team's morale.

معنی فارسی کلمه dismissory

: معنی dismissory به فارسی

ردکننده، اشاره به چیزی که بر رد و بی‌اعتنایی دلالت دارد.