معنی فارسی disoxidate
B1اکسیدها را از یک ماده حذف کردن.
To remove oxygen or oxidation from a substance.
- VERB
example
معنی(example):
دانشمندان باید فلز را از اکسیداسیون خارج کنند تا خواص آن را بازگردانند.
مثال:
Scientists need to disoxidate the metal to restore its properties.
معنی(example):
برای بهبود عملکرد، ضروری است که سطح ماده را از اکسید خارج کنیم.
مثال:
To improve performance, it is essential to disoxidate the surface of the material.
معنی فارسی کلمه disoxidate
:
اکسیدها را از یک ماده حذف کردن.