معنی فارسی disparagingly
B2به شیوهای که نشاندهنده تحقیر یا بیاحترامی باشد.
In a manner that belittles or shows a lack of respect.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور تحقیرآمیز درباره سیاست جدید صحبت کرد.
مثال:
She spoke disparagingly about the new policy.
معنی(example):
منتقدان به طور تحقیرآمیز درباره داستان فیلم نظر دادند.
مثال:
The critics commented disparagingly on the film's plot.
معنی فارسی کلمه disparagingly
:
به شیوهای که نشاندهنده تحقیر یا بیاحترامی باشد.