معنی فارسی dispellable
B1قابل از بین بردن، توصیفی برای چیزی که میتوان آن را نابود کرد.
Capable of being dispelled or eliminated.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
نگرانیهای او با یک مکالمه ساده قابل از بین رفتن بود.
مثال:
Her worries were dispellable with a simple conversation.
معنی(example):
این افسانه با شواهد علمی ثابت شد که قابل از بین رفتن است.
مثال:
The myth was proven to be dispellable by scientific evidence.
معنی فارسی کلمه dispellable
:
قابل از بین بردن، توصیفی برای چیزی که میتوان آن را نابود کرد.