معنی فارسی dispensatorily
B1به طور دیسپنساتوری، به روشی که در آن داروها به بیماران ارائه میشود.
In a manner related to the distribution of medicines.
- ADVERB
example
معنی(example):
خدمات به صورت دیسپنساتوری به همه بیماران ارائه شد.
مثال:
The services were provided dispensatorily to all patients.
معنی(example):
داروها به صورت دیسپنساتوری در برخی کلینیکها داده میشوند.
مثال:
Medications are given dispensatorily in some clinics.
معنی فارسی کلمه dispensatorily
:
به طور دیسپنساتوری، به روشی که در آن داروها به بیماران ارائه میشود.