معنی فارسی disperge

B1

پخش کردن، پراکنده کردن یا انتشار دادن چیزی، به ویژه در زمینه‌های هنری یا علمی.

To scatter or spread widely, often used in a context of distribution.

example
معنی(example):

پخش کردن به معنای پراکنده کردن یا گسترش دادن به طور وسیع است.

مثال:

To disperge means to scatter or spread widely.

معنی(example):

هنرمند از رنگ‌های روشن برای پخش کردن پیامش در سرتاسر بوم استفاده کرد.

مثال:

The artist used bright colors to disperge his message across the canvas.

معنی فارسی کلمه disperge

: معنی disperge به فارسی

پخش کردن، پراکنده کردن یا انتشار دادن چیزی، به ویژه در زمینه‌های هنری یا علمی.