معنی فارسی dispergator

B1

ابزاری که برای پراکندن یا مخلوط کردن مواد استفاده می‌شود.

A device or agent that facilitates the dispersion of substances.

example
معنی(example):

از پراکنش‌گر برای ترکیب کامل مواد استفاده شد.

مثال:

The dispergator was used to mix the ingredients thoroughly.

معنی(example):

او یک پراکنش‌گر جدید برای آزمایش‌های آزمایشگاهی خرید.

مثال:

He bought a new dispergator for lab experiments.

معنی فارسی کلمه dispergator

: معنی dispergator به فارسی

ابزاری که برای پراکندن یا مخلوط کردن مواد استفاده می‌شود.