معنی فارسی displaceable
B2قابل جابجایی، به معنای توانایی برای تغییر مکان یا جایگزینی.
Able to be removed or replaced.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این اجزا به گونهای طراحی شدهاند که در صورت ارتقاء، قابل جابجایی باشند.
مثال:
These components are designed to be displaceable in case of upgrades.
معنی(example):
اجزای قابل جابجایی ماشین، نگهداری از آن را آسانتر میکند.
مثال:
The displaceable parts of the machine make it easier to maintain.
معنی فارسی کلمه displaceable
:
قابل جابجایی، به معنای توانایی برای تغییر مکان یا جایگزینی.