معنی فارسی displacer

B1

شخص یا چیزی که باعث جابجایی یا تغییر در وضعیت موجود می‌شود.

A person or thing that displaces or moves something from its usual place.

example
معنی(example):

باسازنده تغییرات در جامعه جنجال زیادی به وجود آورد.

مثال:

The displacer caused a lot of controversy in the community.

معنی(example):

او در بحث جاری درباره سیاست جدید به عنوان یک عامل تغییر عمل کرد.

مثال:

He acted as a displacer in the ongoing debate about the new policy.

معنی فارسی کلمه displacer

: معنی displacer به فارسی

شخص یا چیزی که باعث جابجایی یا تغییر در وضعیت موجود می‌شود.