معنی فارسی displeasingly
B1به طور ناخوشایند، به صورتی که خوشایند نباشد.
In a manner that causes displeasure.
- ADVERB
example
معنی(example):
این فیلم به طور ناخوشایندی نتوانست انتظارات را برآورده کند.
مثال:
The film displeasingly failed to meet expectations.
معنی(example):
غذا به طور ناخوشایندی سرد بود.
مثال:
The food was displeasingly cold.
معنی فارسی کلمه displeasingly
:
به طور ناخوشایند، به صورتی که خوشایند نباشد.