معنی فارسی disporous
B1دارای حفرههای متعدد به طوری که اجازه عبور مایعات از آن داده میشود.
Having multiple pores that allow the passage of liquids.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت دیسپوروس ماده اجازه تصفیه آسان را میدهد.
مثال:
The disporous nature of the material allows for easy filtration.
معنی(example):
این خاک دیسپوروس است و برای تخلیه مناسب است.
مثال:
This soil is disporous, making it suitable for drainage.
معنی فارسی کلمه disporous
:
دارای حفرههای متعدد به طوری که اجازه عبور مایعات از آن داده میشود.