معنی فارسی disruptively

B2

به طور مختل کننده، به معنای ایجاد تغییرات ناگهانی و غافلگیرکننده در یک روند یا سیستم.

In a manner that disrupts or challenges the normal flow or functioning.

example
معنی(example):

این کمپین به دنبال تغییر مختل‌کننده رفتار مصرف‌کننده بود.

مثال:

The campaign aimed to disruptively change consumer behavior.

معنی(example):

او در جلسه به طور مختل‌کننده‌ای صحبت کرد و پیش‌فرض‌های ما را به چالش کشید.

مثال:

She spoke disruptively in the meeting, challenging our assumptions.

معنی فارسی کلمه disruptively

: معنی disruptively به فارسی

به طور مختل کننده، به معنای ایجاد تغییرات ناگهانی و غافلگیرکننده در یک روند یا سیستم.