معنی فارسی dissceptered
B2دیس سِپتر شده، حالتی که جسمی از اعتبار و قدرت خود محروم شده است.
Describing an item that has lost its significance or authority.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پس از اینکه دیس سِپتر شد، آن شیء موقعیت خود را از دست داد.
مثال:
Having been dissceptered, the item lost its status.
معنی(example):
این شیء دیس سِپتر شده دیگر مورد احترام نبود.
مثال:
The dissceptered relic was no longer revered.
معنی فارسی کلمه dissceptered
:
دیس سِپتر شده، حالتی که جسمی از اعتبار و قدرت خود محروم شده است.