معنی فارسی dissceptred
B2صفتی که به توصیف شخص یا چیزی که عصای سلطنتی در دست دارد، اشاره میکند.
Describing someone or something that carries a scepter, symbolizing regal authority.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پادشاه باستانی به طور معمول در آثار هنری به عنوان عصادار به تصویر کشیده شده است.
مثال:
The ancient king was often depicted as dissceptred in artwork.
معنی(example):
او لباسی پوشید که شامل نمادهای عصادار بود.
مثال:
She wore a costume that included dissceptred symbols.
معنی فارسی کلمه dissceptred
:
صفتی که به توصیف شخص یا چیزی که عصای سلطنتی در دست دارد، اشاره میکند.