معنی فارسی disseason
B1فصل یا زمانی که بر اساس شرایط نامطلوب به جایی اطلاق میشود که باعث دشواری در کشاورزی یا زندگی روزمره میگردد.
A season characterized by adverse conditions affecting agriculture or livelihoods.
- NOUN
example
معنی(example):
فصل نامطلوب باعث شد که محصولات زیادی برداشت نشوند.
مثال:
The disseason left many crops unharvested.
معنی(example):
در یک فصل نامطلوب، کشاورزان باید استراتژیهای خود را تطبیق دهند.
مثال:
In a disseason, farmers must adapt their strategies.
معنی فارسی کلمه disseason
:
فصل یا زمانی که بر اساس شرایط نامطلوب به جایی اطلاق میشود که باعث دشواری در کشاورزی یا زندگی روزمره میگردد.