معنی فارسی disserved
B1احساس ضربه و آسیب خوردن به دلیل نقص یا ضعف در خدمات ارائه شده.
To have been harmed or disadvantaged by actions or policies.
- VERB
example
معنی(example):
آنها احساس میکنند که سیاستهای کنونی به آنها آسیب رسانده است.
مثال:
They feel disserved by the current policies.
معنی(example):
جامعه به خاطر کمبود ارتباط آسیب دید.
مثال:
The community was disserved by the lack of communication.
معنی فارسی کلمه disserved
:
احساس ضربه و آسیب خوردن به دلیل نقص یا ضعف در خدمات ارائه شده.