معنی فارسی dissidently

B1

به صورت مخالف یا نافرمان، در مورد کسی که نظر یا عمل خود را در برابر اکثریت ابراز می‌کند.

In a manner expressing disagreement or opposition to an established authority or doctrine.

example
معنی(example):

او به طور مخالف با سیاست‌های ناعادلانه صحبت کرد.

مثال:

She spoke dissidently against the unjust policies.

معنی(example):

مردم وقتی متوجه شدند که حقوقشان نادیده گرفته می‌شود، به طور مخالف عمل کردند.

مثال:

People began to act dissidently when they realized their rights were being ignored.

معنی فارسی کلمه dissidently

: معنی dissidently به فارسی

به صورت مخالف یا نافرمان، در مورد کسی که نظر یا عمل خود را در برابر اکثریت ابراز می‌کند.