معنی فارسی dissociability

B1

ویژگی یا قابلیت جدا شدن یک چیز از چیز دیگر، به ویژه در زمینه‌های علمی.

The quality or state of being separable or dissociated.

example
معنی(example):

جداپذیری مواد در شیمی حیاتی است.

مثال:

Dissociability of substances is crucial in chemistry.

معنی(example):

جداپذیری احساسات می‌تواند بر سلامت روان تأثیر بگذارد.

مثال:

The dissociability of emotions can affect mental health.

معنی فارسی کلمه dissociability

: معنی dissociability به فارسی

ویژگی یا قابلیت جدا شدن یک چیز از چیز دیگر، به ویژه در زمینه‌های علمی.