معنی فارسی dissociableness
B1خصوصیت یا قابلیت جدا کردن یک چیز از مفاهیم یا تجربیات دیگر.
The characteristic of being able to be dissociated or separated.
- NOUN
example
معنی(example):
جداییپذیری برخی مفاهیم در روانشناسی موضوعی برای مطالعه است.
مثال:
The dissociableness of certain concepts in psychology is a topic of study.
معنی(example):
جداییپذیری در درک اختلالات روانی نقش دارد.
مثال:
Dissociableness plays a role in understanding mental disorders.
معنی فارسی کلمه dissociableness
:
خصوصیت یا قابلیت جدا کردن یک چیز از مفاهیم یا تجربیات دیگر.