معنی فارسی dissoluteness
C1بیپروا بودن، ویژگیای که به عدم توجه به اصول اخلاقی و اجتماعی اشاره دارد.
The quality of being dissolute or lacking in moral restraint.
- NOUN
example
معنی(example):
بیپروا بودن او منجر به بسیاری از مشکلات شخصی شد.
مثال:
His dissoluteness led to many personal issues.
معنی(example):
بیپروا بودن میتواند به سلامت فرد آسیب برساند.
مثال:
Dissoluteness can be detrimental to one's health.
معنی فارسی کلمه dissoluteness
:
بیپروا بودن، ویژگیای که به عدم توجه به اصول اخلاقی و اجتماعی اشاره دارد.