معنی فارسی dissolutional
B1مرتبط با انحلال، به فرآیند یا شرایطی اشاره دارد که در آن چیزی به صورت تدریجی از بین میرود یا تجزیه میشود.
Pertaining to or causing dissolution.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
فرآیند انحلال، مواد را به قطعات کوچکتر تبدیل میکند.
مثال:
The dissolutional process breaks materials into smaller parts.
معنی(example):
تغییرات انحلالی میتوانند تأثیر قابل توجهی بر محیط داشته باشند.
مثال:
Dissolutional changes can affect the environment significantly.
معنی فارسی کلمه dissolutional
:
مرتبط با انحلال، به فرآیند یا شرایطی اشاره دارد که در آن چیزی به صورت تدریجی از بین میرود یا تجزیه میشود.