معنی فارسی disstate
B1بیان یا تشریح وضعیت یا احساسات به روشنی.
To state or express something in a clear manner.
- VERB
example
معنی(example):
او شروع به بیان نگرانیهایش به وضوح کرد.
مثال:
He began to disstate his concerns clearly.
معنی(example):
بیان مسائل بهطور مؤثر میتواند ارتباطات را بهبود بخشد.
مثال:
Disstating issues effectively can improve communication.
معنی فارسی کلمه disstate
:
بیان یا تشریح وضعیت یا احساسات به روشنی.