معنی فارسی dissuader

B1

دیسوادر، کسی که دیگری را از انجام کار خاصی باز می‌دارد یا قانع می‌کند که این کار را انجام ندهد.

A person who persuades someone not to do something.

example
معنی(example):

دیسوادر دوستش را قانع کرد که به پرش با طناب نرود.

مثال:

The dissuader convinced his friend not to go bungee jumping.

معنی(example):

او در نقش یک دیسوادر بود وقتی برادرش می‌خواست به مدرسه نرود.

مثال:

She played the role of a dissuader when her brother wanted to skip school.

معنی فارسی کلمه dissuader

: معنی dissuader به فارسی

دیسوادر، کسی که دیگری را از انجام کار خاصی باز می‌دارد یا قانع می‌کند که این کار را انجام ندهد.