معنی فارسی dissuasive
B2دلسردکننده، چیزی که باعث میشود شخص از انجام یک عمل منصرف شود.
Intended to dissuade; having the quality of discouraging.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
کلمات دلسردکنندهاش او را وادار به تجدید نظر در تصمیمش کرد.
مثال:
His dissuasive words made her rethink her decision.
معنی(example):
مشاوره دلسردکننده از طرف والدینش بر انتخاب او تأثیر گذاشت.
مثال:
The dissuasive advice from her parents influenced her choice.
معنی فارسی کلمه dissuasive
:
دلسردکننده، چیزی که باعث میشود شخص از انجام یک عمل منصرف شود.