معنی فارسی dissuasiveness
C1ویژگی دلسردکننده، قدرتی که باعث میشود کسی از انجام کاری صرفنظر کند.
The quality of being dissuasive; the ability to discourage someone from doing something.
- NOUN
example
معنی(example):
دلسردکنندگی استدلال او شگفتانگیز بود.
مثال:
The dissuasiveness of her argument was surprising.
معنی(example):
دلسردکنندگی هشدارها از بروز حوادث جلوگیری کرد.
مثال:
The dissuasiveness of the warning prevented accidents.
معنی فارسی کلمه dissuasiveness
:
ویژگی دلسردکننده، قدرتی که باعث میشود کسی از انجام کاری صرفنظر کند.