معنی فارسی dissuasory

B2

دلسردکننده، چیزی که شخص را از تصمیم‌گیری خاصی باز می‌دارد.

Intended to dissuade; having a discouraging effect.

example
معنی(example):

اظهارات دلسردکننده استاد، دانشجویان را وادار به تجدید نظر کرد.

مثال:

The professor’s dissuasory remarks made the students reconsider.

معنی(example):

او بیانیه‌ای دلسردکننده در مورد این کار پرخطر صادر کرد.

مثال:

She issued a dissuasory statement regarding the risky venture.

معنی فارسی کلمه dissuasory

: معنی dissuasory به فارسی

دلسردکننده، چیزی که شخص را از تصمیم‌گیری خاصی باز می‌دارد.