معنی فارسی distemperature

B2

نامتعادل بودن دما یا وضعیتی در آب و هوا یا محیط.

The state of being out of temperature balance or moderation.

example
معنی(example):

ناکاملی جو بر تولید محصول تأثیر گذاشت.

مثال:

The distemperature of the atmosphere affected the crop yield.

معنی(example):

ما درباره ناکاملی در تعمیرات فروم‌های تغییر آب و هوا بحث کردیم.

مثال:

We discussed the distemperature in climate change forums.

معنی فارسی کلمه distemperature

: معنی distemperature به فارسی

نامتعادل بودن دما یا وضعیتی در آب و هوا یا محیط.