معنی فارسی distender
B1ابزاری یا وسیلهای که برای متورم کردن یا باد کردن چیزی استفاده میشود.
An object or tool used to inflate or expand something.
- NOUN
example
معنی(example):
پمپ به عنوان یک متورمکننده عمل کرد تا بادکنک را باد کند.
مثال:
The pump acted as a distender to inflate the balloon.
معنی(example):
او از یک متورمکننده برای ایجاد فضا در اثر هنریاش استفاده کرد.
مثال:
She used a distender to create space in her artwork.
معنی فارسی کلمه distender
:
ابزاری یا وسیلهای که برای متورم کردن یا باد کردن چیزی استفاده میشود.