معنی فارسی distensible

B1

کشسان، توانی که یک جسم برای کشیده شدن یا بزرگ شدن دارد.

Capable of being stretched or expanded.

example
معنی(example):

بادکنک کشسان می‌تواند هوا بیشتری نسبت به یک بادکنک معمولی نگه دارد.

مثال:

The distensible balloon can hold more air than a normal one.

معنی(example):

این ماده کشسان است و آن را برای کاربردهای مختلف ایده‌آل می‌سازد.

مثال:

This material is distensible, making it ideal for various applications.

معنی فارسی کلمه distensible

: معنی distensible به فارسی

کشسان، توانی که یک جسم برای کشیده شدن یا بزرگ شدن دارد.